عروسی نسیم
سلام مدتی بود که نسیم دختر عمه نجمه یه خواستگار داشت که معلوم نبود سر می گیره یانه . ولی روز جمعه عمه نجمه خبر داد که عروسی به راهه و دعوت کرد برای مهریه بریم که البته چون من همون روز کمرم گرفته بود و نمی تونستم تکون بخورم نرفتم . فقط نازنین و نیایش همراه باباشون لحظه آخر که همه چی تموم شده بود رسیدن . پنجشنبه هم قراره عقد کنن . ایشالا خوشبخت بشن . بدجوری نازنین به فکر عروسی و تدارک عروسی افتاده و داره یه رقص رو با سارا دختر عموش تمرین می کنن که باهم بترکونن . نیایش هم که بیشتر خونه مامان بزرگ هست و کمتر می تونم ببینمش . اما خوشحاله و با رسا پسر مستاجر مامان بزرگ بازی می کنه .خیلی به انجام تکالیف علاقه ای نشون نمی ده برعکس اوایل سال...
نویسنده :
مامان زهره
10:22